به پام نگاه کردم این خونا داشتن بی قرآری ميکردند.نميدآنم چرا بی هوا یاد فیلم13reasons why آفتادم.لحظه دردناک خودکشی اون دختر.به خودم اومدم دیدم پای راستم اونقدر درد ميکنه ک دیگه نميتونم روش بایستم. رسما زدم خودمو نابود کردم خواهر جآن با سوهآن سراغم اومد تا مبادا بلآیی سرم بیاید.الآن ی منم و ی پارچه دور مچ پام.که مطمنم جای این زخم تا آبد ميمونه و باعث ميشه امروزو هیچ وقت از یاد نبرم(:
اميد، بزرگترین اشتباه این بشر
و مرگ، راه و چاره، سیم و رز
زمان، نمک به زخم و دشنه در پشت من
دشمنان، دست در دست هم
کنار هم، پا به پا، چکمه روي پشت ما
خدا نگاه ميکند
صداي ما به او نميرسد
صداي پشت صحنه ایم
نویز بی خطر
صداي پس زمنیه ایم
صداي باران، بوق ماشین
صداي پای رهگذر
صداي آب چشمه ایم
خدا نگاه ميکند
دشمنان به صف
تشنه بر خون ما
قطره قطره ميچشند
و ما برای زندگی،
تلاش ميکنيم، دست و پنجه نرم ميکنيم و مرگ خود، مرگ رويای خود، مرگ یک عشق یکتا، مر
نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب مي شود چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست آفتاب مي شود نگاه کن تمام هستیم خراب مي شود شراره ای مرا به کام مي کشد مرا به اوج مي برد مرا به دام ميکشد نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب مي شود تو آمدی ز دورها و دورها ز سرزمين عطر ها و نورها نشانده ای مرا کنون به زورقی ز عاجها ز ابرها بلورها مرا ببر اميد دلنواز من ببر شهر شعر ها و شورها به راه پر ستاره ه مي کشانی ام فراتر از ستاره مي نشانی ام نگاه کن من از ستاره سو
داریوش_به نام من
ریتم: 4/4 گام: B
Am B Em B
ببين تمامِ من شدی اوج صداي من شدی
B C D Em
بتِ منی شکستمت وقتی خدای من شدی
Am Em B
ببين به یک نگاه تو تمامِ من خراب شد
B C D Em
چه کردی با سرابِ من که قطره قطره آب شد
C D Em
به ماه بوسه ميزنم به کوه تکیه ميکنم
B C D
به من نگاه کن ببين به عشق تو چه ميکــــنم
C Am B
منو به دست من بکش به نام من گناه کن
B Am
توی مهِ تاریک و روشن صبح، سایه ای رو دیدم که به سمت من ميومد.
یه گرگ بود.
از لای دندونهاش خون مي چکید.
اروم و خیره به چشم هام جلو اومد.
خم شد و یه قلب خونی جلوی پای من گذاشت.
با سرعت برگشت.
وقتی خیلی دور شد، ایستاد، به من نگاه کرد و دوباره رفت تا محو شد.
هنوز نگاه گرگ توی ذهنم بود.
به قلب نگاه کردم.
اون گرگ کی بود؟
و این قلب برای کیه؟
خم شدم و قلب رو برداشتم.
متوجه دستهاي زخمي و کثیفم شدم.
از پیرهن نازک سفیدم خون قطره قطره روي زمين ميچکید.
سور
.
یک دسته پرنده به سمتش پرواز کردند و من از شیب خیابان پایین رفتم. باران قطع شده بود و شاخه ها قطره قطره مي چکیدند هنوز. شب از پشت برج نزدیک ميشد و تاریکی ها را فرو مي برد در عميق ترین واهه ی قلبم. نفس عميقی کشیدم و اشک را در سراچه ی چشم نگه داشتم. آسمان را نگاه کردم ابرها مي وزیدند فردا صبح حتما باز هم روشن خواهد بود.
.
من رو مي شناسی من رو یادت هست خوب نگاه کن هنوز خودم هستم اره هنوز کج مي خندم یادت نمي یاد
نگاهم مي کرد مي توانستم بفهمش که تقلا مي کند تا مرا به جا بیاورد چشم هايش دو دو مي زدند پلک نمي زد به من خیره شده بود انگار با وجود فاصله یک تخت از او دور بودم یک اسم پرت زير لب زمزمه کرد اميدم را نا اميد کرد پنجره نا گهان باز شد به پرده اشاره کرد و چشم هايش را در باد خنکی که مي وزید در حالی چشم هايش را بست که پرستو ها در غروب پرواز مي کردند
دست هايش سرد بودن
خیره به شبکنار خاطره هاي رفته ی تو گاه سوزش سرمای زمستان زخم زن چهره آزرده ام ميشود و گاه چشمک ستاره ای خاموش، امتداد نگاهم را ميددر ميان این شب زمستانیدر سرای سرد سینه ام سکوت سنگین لحظه هابا صداي قطره هاي باران بر سنگفرش کوچه خلوت شکسته ميشود به یاد دارم شبی آسمان گریان شده بودآن زمان کودکی بودم در آغوشت صداي برخورد قطره هاي باران بر شیشه غبار گرفته ماشین، آهنگ لذت بخش لحظه هايمان شده بود هنوز هم صداي باران پشت پنجره زیبا ت
+ این زن حامله ها هستن ویار ميکنن؟ در همون حد دیشب هوس پیتزا کردم :| رفتیم خوردیم، داداشم مسموم شده از دیشب تا حالا گلاب به روتون.
+ امروز تو تاکسی داشتم بستنی قیفی ميخوردم. رسید تهش، اون قسمتا که خطری ميشه و از زيرش مي چکه :| ترسیدم گند بزنم به ماشینه، یه جوری خوردم چنان صداي بدی داد که اصن مردم از خنده :)))))) نميدونم چرا خجالت نکشیدم فقط سرمو بردم زير هرهرکرکر خندیدم :))) صداش اینجوری بود: "پُرت" :|||
+ امروز رفتم مدرسه. ذره ای دلم تنگ نشده که هیچ، قطره
سلام
یک ضرب المثل چند روز بود تو ذهنم بود گفتم یکم حساب کتاب کنم ببينم آیا قطره قطره دریا مي شود یا نه!
اول باید یه دریا انتخاب کنم که من در اینجا به جای دریا یه دریاچه انتخاب مي کنم!
دریاچه خزر
حجم تقریبی دریاچه خزر: ٧٨٢٠٠ کیلومتر مکعب
حجم تقریبی یک قطره آب: یک دهم ميلی لیتر
سرعت پرشدن دریاچه (فرضی): ٢قطره بر ثانیه
درحال محاسبه .
نتیجه:
تعداد قطره هاي مورد نیاز: ٧.٨٢ × ١٠ به توان ١٦
مدت زمان لازم: ١.٢٣٩٨٥٢٨ × ١٠ به توان ١٣ سال
عمر زمين (چیزی که دا
دو قطره آب وقتی که به هم نزدیک مي شوند ،تشکیل یک قطره بزرگتر مي دهند؛ اما دو تکه سنگ هیچ گاه با هم یکی نمي شوند !
هر چه سخت تر باشیم فهم دیگران برایمان مشکل تر است .
مثل آب روان باشیم و نرم .با هم یکی شویم و یادمان بماند قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود .
همه جا رو مه گرفته بود بوته هاي حرس نشده در هم پیچ وتاب خورده بودند. انتهاي درختان قد بلند رو نمي شد پیدا کرد.هنوز گیج و مبهوت اطرافم رو نگاه مي کردم.
از جام بلند شدم سویی شرت پاره پورم رو مرطب کردم به عقب برگشتم وبه بالای دره نگاه کردم،واو چه ارتفاعی من از این جا افتادم و هنوز زندم صداي پایی شنیدم به سرعت برگشتم کسی نبود؛حتما صداي باد بوده .
با اولین قدم بوته هاي سمت راست کنار درخت سوم تکان خوردند.شاید صداي حرکت خرگوش بوده. با هر قدم صداي پای با
دختر_روانشناس_و_پسر_حقوقدان
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید: مزاحم نیستم کنار دست شما بنشینم؟
دختر جوان با صداي بلند گفت:
نمي خواهم یک شب را با شما بگذرانم»
تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند.
پس از چند دقیقه دختر به سمت آن پسررفت و در کنار ميزش به او گفت:
من روانشناسی پژوهش مي کنم و ميدانم مرد ها به چه چیزی فکر ميکنند،گمان کنم شمارا خجالت زده کردم درست است؟»
پسر با صداي خیلی بلند گفت:
200 دلار برای یک
دختر_روانشناس_و_پسر_حقوقدان
پسر جوانی در کتابخانه از دختری پرسید: مزاحم نیستم کنار دست شما بنشینم؟
دختر جوان با صداي بلند گفت:
نمي خواهم یک شب را با شما بگذرانم»
تمام دانشجویان در کتابخانه به پسر که بسیار خجالت زده شده بود نگاه کردند.
پس از چند دقیقه دختر به سمت آن پسررفت و در کنار ميزش به او گفت:
من روانشناسی پژوهش مي کنم و ميدانم مرد ها به چه چیزی فکر ميکنند،گمان کنم شمارا خجالت زده کردم درست است؟»
پسر با صداي خیلی بلند گفت:
200 دلار برای یک
آسمان هم مثل من ، دلش از زمين زمان پر است . داد مي زند ، هوار مي زند و سپس مي بارد . برای هرچه بود و نبود ،ميبارد . برای راز گل سرخ ، برای تنهايی گل مریم ، برای نسترن هاي تنها در باغچه ی خیال ،برای دستهاي خالی شقایق و اندوه ماهی تنگ بلور .
ایر مي بارد و زمين خنک مي شود . قطره پشت قطره ،اشک پشت اشک و زمين بیشتر از قبل نفس مي کشد.
انگار همه دغدغه ی زمين ، راز گل سرخ بود و تنهايی گل مریم .یا شاید تمام دردش اندوه ماهی تنگ بلور بود ،حالا که ابر مي بارد ،
هیچ کس نمي تونه به عقب برگرده و شروع تازه ای داشته باشه اما هر کسی مي تونه از الان شروع کنه و یک پایان شاد بسازه
مخور غم گذشته، گذشته ها گذشتههرگز به غصه خوردن، گذشته بر نگشتهبه فکر آینده باش، دلشاد و سرزنده باشبه انتظار طلعت خورشید تابنده باشعمر کمه صفا کن، رنج و غمو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کنعمر کمه صفا کن، گذشته رو رها کناگه نباشه دریا، به قطره اکتفا کن ،به قطره اکتفا کن قسمت تو همين بوده که بر سرت گذشتهنکن گلایه از فلک،
قسمت اول را بخوان قسمت 49
من از انجام دادن هر کاری عاجز بودم و فقط ایستاده بودم و هاج و واج او را نگاه مي کردم
- راستی تو اینجا چه مي کنی؟ ولی خیلی خوشحال شدم دیدمت. فکر نمي کردم اینقدر زود دعام مستجاب بشه
جوابم فقط نگاهی بود که خودم هم نمي دانستم چه معنایی دارد
- خیلی خشگل شدی، خشگل تر از اون چه که با تصورت این دوسال را پشت سر گذاشتم
جوابم قطره هاي اشکی بود که گونه هايم را خیس کرد
•چرا گریه مي کنی؟ آهان! اشک شوقه. حداقل جواب سلامم را بده دختر خوب.
دیشب بارون شدیدی مياومد و رعد و برق ميزد.از لای آجرها هوای سرد ميزد به پاهام و سرم. تو همون تاریکی یه شال پیچیدم دور سرم و پتو رو تا روي گردنم بالا کشیدم و دوباره خوابیدم. پارسال یه شب حدود شیش و هفت صبح دیدم صداي چک چک آب ميآد و محکم ميخوره به تلویزیون. بلند شدم فوری یه ظرف پیدا کردم، گذاشتم زير قطرههاي آبی که از سقف ميچکید و بعد فوری چند قطره آبی که پاشیده بود رو کتابا رو پاک کردم و با تیشرت و دمپایی رفتم پشت بوم و برفا رو کنار زدم. او
آسمان شلاق اش را بر تن خشکیده زمين زد. بخاطر صدا و نور رعد و برق از خواب پریدم. نگاهی به پنجره کردم وحشت آور بود، قطره هاي باران یکی پس از دیگری فرود مي آمدن. فقط مي دانم دویدم و سطل را برداشتم و به دویدنم ادامه دادم. به گل رز آبی رسیدم. سطل را بر رويش قرار دادم. دلم کمي آرام گرفت ولی باران اتمامي نداشت. برادرم متوجه ام شد با اوقات تلخی آمد، مرا بلند کرد و به خانه برد. پدر گفت: باران، آغاز زندگی. من در دلم گفتم: باران، جنایتکار هميشگی. قطره هاي رها شد
سَر ميزنم، سرِ کوچه ات گاهی که ساعت قلبم زنگ مي زند و ميرسم به طپشْ طپشِآن لحظهکه از پنجره ات مي گذرم
بی مَهاباتَلنگُر مي زنم به شیشه اتوتو نمي شنوی مرا که بغض ابر هاي سنگینم
بشنو تَصنیفِ چشمان ام را که قطره قطرهقطرهاز سُکوتِ آتشین تو فرو مي چکد ِ
یه تیکه شعر از حامد ابراهیم پور پیدا کردم که منو برد توی یه خاطره خیلی کمرنگ رو به فراموش شده.
[تو را به گریه قسم بازگرد. آن بوسه برای اینکه خداحافظی کنيم، نبود.]
نشسته بودیم توی یه اتوبوس قدیمي با پرده هاي آبی چرک. منتظر بودیم تا بقیه مسافرا بیان که همشون پسر بچه بودن که باید مي رفتن اردو. باید مي رفت. نميشد که با من بیاد. اومده بودم که بمونم و موندگار شیم. ولی منو راهی مي کرد. دستم رو گرفته بود و زل زده بودیم به هم چه حس عجیب و تکرار نشدنی ای
باران ميبارد. همه چیز زرد و سیاه است. آرزو ميکنم یک قطره باران باشم. ببارم. بوزم. بیایم پایین. رو تن خشک خیس یک برگ. با او حرف بزنم. حرف بزنم و بشنوم که قطرهی زیبایی هستم. تو راهرو دختری ميبينم که موهاش آبیست. دوست دارم با تو حرف بزنم. به او ميگویم موهاش زیباست. ميگردم دنبال اسم آن فیلم که دختر موهاش را آبی کرده که به برگ بگویم آن را ببيند. سُر ميخورم. برگ رفته است. دنبال او ميگردم. گم شده است. رفتهام. پلهها را. سراشیب را. رو به پایین.
سرداردل ها
دیکر از کدامين شادی مدرسه بنویسم ميگر شادی مانده دیگر !!
از بچه هاي بنویسم که تا اسم زیبا پر ابهت سرداد سلیمانی مياد اشک خود به خود جاری ميشود بچه ها اميد شان را از دست دادن اخر تو حافظ یار یاور دل ها بود ای سردار دل ميدانی یک ملت سهل است تمام دنیا. داغ دار شدن ای کاش ميبودی ميدیدی بچه.ها این بچه هاي که ابندسازان کشور هستن راه تورو ادامه خواهد داد ای سر دار دل این ملت تا قطره قطره خون انتقام خواهد کرفتن
ای سردا بچه ها با
امشب در دنیای کناری باران ميآمد. تند و بیوقفه. بارانی زردم را پوشیده بودم و جلوی یک مغازه اسباب بازی فروشی، یک قوطی کوکاکولا را سر ميکشیدم. به اسباب بازیها نگاه کردم و گفتم بهتر است امشب خودم را بکشم. نگاهی به اطراف کردم. تک و توک آدم در حال گذر بودند. عربده کشیدم. هیچکس نگاهم نکرد. صداي باران و بوق ماشینهاي توی خیابان نگذاشت کسی صدايم را بشنود.
قوطی را تا جای ممکن بالا آوردم تا آخرین قطرههاي کوکالا را هم از دست ندهم. راه افتادم سمت خان
سر هم فریاد مي زدند اما آنقدر بلند نبود که به گوش ما که در طبقه ی دوم نشسته بودیم و پنچره مان هم باز نبود برسد. سر هم فریاد مي زدند و من گوش هايم را تیز کرده بودم که دختر ناگهان جیغ زد: دیگه نمي خوام ببينمت» صدايش آنقدر بلند بود که مو به تنم سیخ شد. نگاهم به نگاه ميم» برخورد کرد و در همان حال که یک لبخند مسخره روي لبمان بود به جیغ هاي پی در پی دختر گوش مي کردیم و صداي پسر که بلندتر از دختر فریاد زد: اهههههه» سپس صداي ترمز لاستیک شنیده شد و دختر که
سر هم فریاد مي زدند اما آنقدر بلند نبود که به گوش ما که در طبقه ی دوم نشسته بودیم و پنچره مان هم باز نبود برسد. سر هم فریاد مي زدند و من گوش هايم را تیز کرده بودم که دختر ناگهان جیغ زد: دیگه نمي خوام ببينمت» صدايش آنقدر بلند بود که مو به تنم سیخ شد. نگاهم به نگاه ميم» برخورد کرد و در همان حال که یک لبخند مسخره روي لبمان بود به جیغ هاي پی در پی دختر گوش مي کردیم و صداي پسر که بلندتر از دختر فریاد زد: اهههههه» سپس صداي ترمز لاستیک شنیده شد و دختر که
کمکم صداي پای محرم در کوچه پس کوچههاي شهر ميپیچد و جامههاي سیاهِ عزا بوی حسین ميگیرد!
کمکم پرچمهاي مشکی جای ریسههاي رنگی غدیر را ميگیرند و هلهلهی شادی در صداي سنج و دمام شهر گم ميشود!
کمکم نمهاي نشسته زير چشمها دانههاي اشک ميشود، یک قطره، دو قطره و بعد . سیل ميرسد!
ارباب صداي قدمت ميآید .
+ از همين اول محرمي تکخور نباشید، خیلی محتاج دعام، التماس دعا!
باران ميبارد. همه چیز زرد و سیاه است. آرزو ميکنم یک قطره باران باشم. ببارم. بوزم. بیایم پایین. رو تن خشک خیس یک برگ. با او حرف بزنم. حرف بزنم و بشنوم که قطرهی زیبایی هستم. تو راهرو دختری ميبينم که موهاش آبیست. دوست دارم با تو حرف بزنم. به او ميگویم موهاش زیباست. ميگردم دنبال اسم آن فیلم که دختر موهاش را آبی کرده که به برگ بگویم آن را ببيند. سُر ميخورم. برگ رفته است. دنبال او ميگردم. گم شده است. رفتهام. پلهها را. سراشیب را. رو به پایین.
سلام دوستان
در این پست چند نکته رو در مورد قطره هاي چشمي براتون بگم
اول اینکه (همه ی ) قطره هاي چشی استریل هستن (در نتیجه وقتی تشریف ميبرین داروخانه ، لطفا نگید قطره استریل چشمي ميخوام !
دوم اینکه قطره هاي چشمي بعد از اینکه دربشون باز شد تا 28 روز ( 4 هفته)قابل استفاده هستن،پس اگه قطره ای توی خونه دارین که چند ماهه درش باز هست ،حتماَ باقیماندش رو دور بریزید (حتی اگر توی یخچال گذاشتین) چون ماده محافظش که باعث ميشه قطره استریل بمونه و چشم شما عفونت ن
توی خوابم، داشتن ميکردن همدیگه رو، یعنی مقدمات س.کس رو فراهم مي کردن. یه آدم خارجی گوشه اتاق نشسته بود، نميدونم چرا. رو به روش یه مانیتور شفاف بود، از اینایی که توی فیلمای علمي تخیلیه. دوست داشتم باهاش گپ بزنم و ببينم برای چی اینجاست؟ قضیهاش چیه کلا؟
صداي پا اومد.
همه اونایی که مشغول مقدمات جنس.ی بودن جمع و جور کردن، دویدن و رفتن طبقه بالا. من هم رفتم بالا. هنوز هم مشغول کندن لباس و [س.کس] کردن بودن، حتی اونجا. با یه پوزیشن عجیب و غریب - ی
ابرِ مادر گریست. من زير چتر روزهايم بودم. چند قطرهی اشک، نوک کفشهایم را نمدار کرد. دستم را بیرون گرفتم، قطرهها دانهدانه لغزید و نقش زمين شد. گریه بیصدا بود، بیحرف، بینشانه. هیچ نفهميدم.
ابر مادر گریست. پدر نبود، خبر داده بودیم تا برگردد. من جایش خوابیده بودم. ابر من کنار ابر مادر، پیچیده در خود، بیصدا ميگریستیم. آن شب کذایی. آن بیمارستان، آن اتاق عمل. آن انتظار و چشمبراهی برای صبح. همان شب کذایی.
راستی امروز چندم است؟ بیستم مردا
آبیاری قطره از دسته سیستمهاي آبرسانی در کشاورزی به حساب ميآیند. در این روش مزرعه ابتدا لولهکشی شده و آب پس از جریان در آنها از قطره چکانهاي تعبیه شده در کنار ریشه درختان و گیاهان خارج ميشود. قطره چکان مقدار آب خروجی را کم کرده و تا حدود یک لیتر بر ساعت ميرساند و در صرفهجویی در مصرف آب بسیار مؤثر است. البته گرفتگی قطره چکان نیز کار آبرسانی را دچار اختلال ميکند. بنابراین قطره چکانها از عناصر اصلی و مهم در سیستم آبیاری قطرها
یا زینب کبری اغثنی.
با این صداها بود که چشم هام رو باز کردم به خودم اومدم که دیدم یک خانم جوانی پیشانیش رو به من تکیه داده و روي شانه هاي کوچک من مي باره.
صداي لرزش قلبش رو شنیدم صداي شکستن شیشه قلبش مثل یه تلنگر بزرگ منو به خودم برگردوند.
همينطور که به صداي دل شکسته و نگاه به اشک نشسته زائرها مشغول بودم صداي همهمه بلندی شنیدم تا چشمام رو برگردوندم که ببينم چه خبره؟
صداي انفجار بلندتری به گوشم رسيد.
با چشم هايی که از تعجب مثل تیله ها بزرگ ش
وارد خانه که شدم توده ی ای از هوای گرم به صورتم خورد.خانه تاریک بود و بوی ماندگی ميداد.
بعد از روشن کردن چراغ ها اولین کاری که کردم باز کردن پنجره ها بود.
کار انتقال وسایل از ماشین به خانه که انجام شد، رفتم سراغ هوشنگ*. دستی به سر و گوشش کشیدم و بوسه ای چسباندم روي کله اش.
قید مسواک و شستن صورت را زدم و بعد گفتن جمله ی :شب همگی بخیر» راهی اتاقم شدم.
اتاق بوی خاک ميداد و تنهايی. گشاد ترین لباسم را پوشیدم، ولو شدم روي تخت و به این فکر کردم که از فردا د
دو شب پیش بود. نشستم به شمردن تمام آدمهايی که برایم مهمند و بیشتر از بقیه با آنها در ارتباطم. پنجتا بودند. خندهدار بود. به زحمت به تعداد انگشتان یک دستم بودند. کودکانه نامهايشان را تکرار ميکردم. تکرار ميکردم که ببينم چه خاطرات و روزهايی را با این آدمها گذراندهم. روزهاي شیرین زیادی نبودند. غمزده بودم. به این فکر ميکردم که اتاقمان در خوابگاه طبقه چهارم است. اگر شانس بیاورم فردایی درکار نخواهد بود. به جمعهای فکرکردم که تما
همين چند روز پیش برای معاینهی چشم راهی مطب چشمپزشک شدم،در حالی که خودم مطمئن بودم چشمانم ضعیف شده است در کمال تعجب شمارهیشان هیچ تغییری نکرده بود، با دو قطره نسخهام را پیچید و خیالم را راحت کرد؛ داشتم به این فکر ميکردم که ای کاش ميشد قطرهای هم برای کنار رفتن هالهی مقابل چشمانمان و شناختن آدمها تجویز ميکردند تا بعد از سالها اطمينان و اعتماد در بزنگاه حساس زندگی پشتمان خالی نميشد،شناختنهاي ،به خیال خود، کاملمان
وجود فیلترها در هر نوع سیستم آبیاری قطره ای ضروری و اامي است.
امروزه تجهیزات و روش هاي مدیریتی گوناگونی برای پالایش و تميز کردن آب آبیاری در دسترس است.
بسته به منبع تامين آب در سیستم هاي آبیاری قطره ای از حضچه هاي رسوب گیر - مکنده هاي خود شوینده - فیلتر هاي جدا سازی توري و دیسکی استفاده مي شود.
دور نگه داشتن شبکه آبیاری قطره ای از ناخالصی ها و انسداد یک امر حیاتی است زيرا بسیاری از گرفتگی ها غیر قابل جبران بوده و سیستم را از کار مي اندازد.
گل مریم!
هقهق قُمری شب
سحر سدّ اشکی که به چشمم خواندی ميشکند
آب ميجوشد
صداي قطره قطره بیصدا آمدنش ميآید
حضرت اشک تویی؟
چه خبر حال شما؟
دلمان تنگ تو بود
بخدا این همه سال!
راه گم کردهای حتماً!
ورنه این صحرای بی رونق کجا و ریزش اشک کجا؟
گل مریم!
بیا!
اشک امشب اینجاست
شده مهمان دلم
شب نشینی داریم
تا دم صبح قرار است که پرحرفی کنيم
من و تو شانه به شانه
روبروي اشک
گونهها را تر کنيم
تا دلی خالی شود!
درباره این سایت